خاطرات - بخش نهم
 
 
 

   - خاطرات - بخش نهم


 گیومه !

می دانم که گفتن ندارد و همه ی شماها«اهلیّت»ش را دارید ومیدانید ، اما فقط «محض محکمکاری» باید بگویم که: در خلال سلسله خاطراتی که آورده ام  و آن چه بعد از این میآید ، در دو مورد این جناب «گیومه» ،عصای دستم بوده ، نخست ،به قصدِ ذکرِ«نقل قول»ی از دیگران و یا«شعرو نثر»ی ازاهل ادب. دوم ، برای «تاکید» برکلامِ«خاصّ»ی بوده !
 مثلا: «علم و دانش» با «فهمیدن و دریافتن» ، یکی ، نیست .چه بسیارند ، «علما و دانش آموخته گان»ی که «فهیم» نیستند و از درکِ ودریافتِ مسائل عاجزند. درمقابل ، کم نیستند ، آدم ها ئی که «می فهمند» و درمیابند ؛ بی آن که ، چندان مایه یِ «علم و دانش»ی ، داشته باشند.
شایداین حکایت شنیده اید: که «عالِم»ی ، همه ی علمش را بارِخرش کرده بود و از قضا ، راهزنانی خرش را بردند. ماتم گرفته بود که، حرامیان همه ی «علم»م را ، رُبودند . عاقلی گفتش : ای ، غاقل! ،«علم» آن ست که خود ، بماند ، نه آن که «حَرَس» ش بپاید ، یا «حرامی» ش ، برباید!
 و من ،«عالِم»ی را دیدم ، که باری از «حکمت و دانش» می بُرد و چه «خالی» می رفت!
 ( راستی را من چه می کردم ، اگر «سهراب سپهری» نمی سُرود:
«من قطاری دیدم ، که «سیاست » می بُرد و چه «خالی» می رفت؟!»
 

 

 

موشکِ ما !

بچه های کوچه ی ما ــ همه کارگرزاده گان ــ ، «موشک» هوا می کردند  که دُرُست مثل موشک های بعضی از دولت ها بود که لحظه ئی بعد ، سقوط می کرد ،اما نه توی دریا ، گاهی روی سر وکولِ  رهگذری بی نوا .
به این ترتیب که : گودال کوچکی ــ مثلا ، به اندازه ی یک قوطی خالی «شیرعسلی نستله» ــ می کندیم وتا نیمه اش را آب می کردیم و چند تیکّه «کاربیتِ»خشک (1) ، در آب می انداختیم که بی درنگ ، قُل قُل می کرد وجوشی و عصبانی  می شد.فورا ، یک قوطی خالی مثلِ  قوطی شیر خشکِ«گیگُز یا کلیم»، رویش ، می گذاشتیم  و مشعلی که بر سر چوبدستی تیار کرده بودیم را به بیخ قوطی  نزدیک می کردیم ــ مطابق اصول موضوعه ی فیزیک وشیمی ــ لحظه ئی بعد با صدای انفجاری ، به سوی آسمان پرواز می کرد و بعد از طی کردنِ حدود پنجاه شصت متر؛ سیر نزولی آغاز می شد و به سمت زمین می آمد . هر بچه ئی که آن را در هوا  «بُل» می گرفت ، حقّ پرتاب موشکِ بعدی را کسب می کرد! 
اخطار! هرگز ــ حتا در فضای آزاد ــ به فکرِچنین آزمایش موشکی نیفتید، ممکن ست شیب گودال به سوی شما باشد و ــ دور از جان تان ــ قبل از موشک به هوا پرتاب شوید!
مژده! : کارگر زاده ها ی کوچه ی ما ، برای شما «گِلاسِ» شیشه ئی می سازند:
**************************
1.در جوشکاری به کار می رود.
 

لیوانِ دست ساز!

ما کارگرزاده های کوچه مان ، از بزرگترهای نادارخود ، آموخته بودیم ، که چه گونه لیوان آبخوری شیشه ئی بسازیم.
آن روزها ، لیوان «دَمِدستی» همه ی خانواده ها یا «دولکه ی چینکو» (لیوان پلیتی گالوانیزه )بود ، یا قوطی آلمینیومی شیرخشک«گیگُز» (علیه ارحمه)! که توی «صندوق یخی» زودتراز بطری خنک می شد.
 برای تولید لیوان شیشه ئی ، از یک بطری سرپریده یا نیمه شکسته ی بی مصرف ، مثل «لملیت» گلوله دار یا شیشه ی شربتِ «ویمتو» استفاده می کردیم.  تا نیمه اش را ، آب میکردیم و دُرُست روی خط آب ، نخ مسوزی ــ البته «منچستری!» ــ می بستیم وکمی الکل یا بنزین رویش می ریختیم.
با نخ کبریتی ، شعله ورش می کردیم ، یکی دودقیقه بعد ، با تلنگری ظریف ، «تقّ»ی می زدیم و لیوان ــ تقریبا ــ آماده بود.  لبه ی آن را  روی شعله ئی می گرفتیم وبعد ، با کاغذ سُمباده صافش میکردیم.تا ، لبه ی تیزِ«گلاسِ»(لیوان) دستساز ما ، لب های نازنین مصرف کننده گانش را «لتّ و پار» نکند. (گرچه لب های برخی شان، از «خُشکدستی» روزگار وانَفسا ــ مثل پاشنه ی پای «حمّامی ها» پُر از تَرَک بود.)
حیف و صد حیف ، که یکی از آن یادمانده ها را ندارم ، تا عکسش را به شما نشان دهم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



+ | نوشته شده توسط: رضاستار دشتی در: سه شنبه 13 بهمن 1391برچسب:,| نظرات  :

 

 
منوي اصلي

ارشيو مطالب


بهمن 1391
موضوعات مطالب
-خاطرات
-اشعار
لينک دوستان
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

 
لينك هاي روزانه
- حواله یوان به چین

خرید از علی اکسپرس

دزدگیر دوچرخه

الوقلیون

جستجو

     Search

طراح قالب
Template By: LoxBlog.Com